دیشب هم گناه و دیدم تا صبح . چقدر شخصیت فرید منو یاد برادرم میندازه ! صبح شد ک خوابیدم و الان با صدای زنگ گوشیم بیدارشدم یه خانومی هست اون وقتها که خونه داداشم زندگی میکردم (بهار و تابستون) ، یه مدت ازش خرید میکردم ، خیلی ازش خرید میکردم و سر قیمت چونه نمیزدم و بدون هیچ بحثی هر چی میگفت پرداخت میکردم هر لباسی که خوشگل بود و بهم نشون میداد برمیداشتم این خانوم هم از همون موقع پیله کرد به من . فکرکرد خیلی خرم و تموم اون خرید هایی که ازش کردم از سر خریت
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت